غزل همه زندگی ما

تولد دو سالگی عشق کوچولوی ما

1389/11/10 12:33
نویسنده : ندا مامان غزل
2,028 بازدید
اشتراک گذاری
دختر نازم انگار همین دیروز بود صبح زود با بابا فرشاد رفتیم بیمارستان صارم و دیدیم مامانی و بابایی و خاله هدی هم اونجا هستند و بعد هم خدا حافظی و کارهای پیش از عمل و دکتر و بیهوشی و ..... و دیدن روی ماه تو برای اولین بار. چه شیرین بود اون لحظه ای که تو رو اوردن توی اتاق و گفتند باید بهش شیر بدی فکر کنم کسی تا تجربه نکنه نفهمه چه احساسی داشتم اون لحظه. کسی رو که نه ماه باهاش حرف زدم و درد دل کردم و ناز و نوازشش کردم و هر جا می رفتم با من بود رو از نزدیک دیدم.

خیلی زیبا بود

غزل نازم الان ۲ سال از اون موقع می گذره و تو هر روز شیرین تر از روز قبل می شی و با اون زبون شیرینت برامون حرف می زنی و دل می بری

وقتی می گی" مامان ندا دوست دارم " کاملا خلع سلاح می شم و انگار تمام دنیا رو بهم دادند غرق لذت می شم

دیگه کاملا هم کلمات رو می گی و جمله می سازی و هر کلمه جدیدی از کسی می شنوی زود تکرار می کنی. قایم موشک بازی رو خیلی دوست داری و تا می خوام برم تو اتاق زود می ری و پشت در قایم می شی و اگه بیام و دنبالت نگردم از پشت در می گی غزل غزل یعنی من رو پیدا بکن.

تا ۱۰ رو بلدی ولی تا ۵ رو بدون غلط و پشت هم می شمری و عاشق نقاشی و موسیقی هستی مخصوصا پیانو زدن

عاشق گردش و دد هستی هنوز به پارکینگ خونه نرسیده می گی بریم گردش

وقتی آهنگ های مورد علاقت پخش می شن زودی پا می شی و نا نای می کنی و کلی برامون عشوه می یای و یا به قول خودت قمیش میای

خلاصه کلی برای خودت خانمی شدی

این غزل خانم ما که رفته بود ایستگاه ۵ توچال برف بازی

اینم ژست هنری دخترم

اینجا هم رفته بودیم تولد دسته جمعی نی نی های دی ماهی

در حال نانای کردن

و بالاخره تولد دو سالگی دختر شیرین ما

در حال بریدن کیک

در حال انگشت زدن به کیک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابایی نسی
20 بهمن 89 13:22
خدا حفظش کنه براتون